معنی واویلا و افسوس
حل جدول
هیهات
واویلا
حرف افسوس
افسوس
تاسف، اسف، دریغ، واویلا، آوخ، تحسر
اَسفا
اوخ
دریغا
حرف افسوس
واویلا
حرف درد و افسوس
واویلا
حرف دریغ و افسوس
واویلا
لغت نامه دهخدا
واویلا. [وَ] (ع صوت مرکب) کلمه ٔ افسوس مأخوذ از تازی که در نوحه و ماتم استعمال کنند. (ناظم الاطباء). به معنی افسوس، چه لفظ وا کلمه ٔ ندبه است و ندبه به ضم به معنی نوحه ٔ ماتم و ویل به معنی افسوس و اندوه و در آخر الف برای مد صوت که در حالت ندبه در آخر الفاظ پیدا می کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج). ای وای ! دریغا! حسرتا!:
چون کند جان واژگونه پوستین
بانگ واویلا برآید ز اهل دین.
مولوی.
- امثال:
پیش از مرگ و واویلا ؟!
افسوس
افسوس. [اَ] (اِ) فسوس. حسرت. دریغ. کلمه ایست که در وقت حسرت گویند. (آنندراج).در تأسف و حسرت استعمال شود. (ناظم الاطباء). دریغ و حسرت. اندوه. (فرهنگ فارسی معین). دریغ. حسرت. ندامت: افسوس که فلان مرد. (از فرهنگ نظام):
آخر افسوس مان بیاید ازآنک
ملک در دست مشتی افسوسی است.
انوری.
|| بازی. ظرافت. سخر. لاغ. (برهان). سخریه. استهزاء. طنز. (فرهنگ نظام). به این معنی فسوس بی همزه آید. لطیفه. بذله. ظرافت. مضحکه. (ناظم الاطباء). طنز. تمسخر. بازی. ظرافت. (آنندراج). ریشخند. شوخی. سخریه. استهزاء. (فرهنگ فارسی معین). || ظلم. ستم. (برهان) (فرهنگ نظام). ظلم. ستم.تعدی. زبردستی. (ناظم الاطباء):
ای صدر نائبی بولایت فرست زود
معزول کن معینک منحوس دزد را
زرهای بی شمار به افسوس می برد
آخر شماراو بکن از بهر مزد را
تا دیگران دلیر نگردند همچو او
فرمان من ببر بکش این زن بمزد را.
؟ (از آنندراج).
|| بیراهی. (برهان) (فرهنگ نظام). || خشم. غضب. || آزار. جفا. || غم. اندوه. محنت. دلگیری. || سهو. خطا. خیط. || نفرت. (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
کلمه افسوس که در نوحه و ماتم گفته شود
فرهنگ عمید
کلمۀ افسوس که در نوحه و ماتم استعمال میکنند،
مصیبت و حادثۀ بزرگ،
افسوس
احساس دریغ، حسرت، و اندوه،
[قدیمی] ریشخند، استهزا، سخریه،
[قدیمی] ظلم، ستم: ای صدر نائبی به ولایت فرست زود / معزول کن معینک منحوس دزد را ـ زرهای بیشمار به افسوس میبرد / آخر شمار او بکن از بهر مزد را (ناظمالاطبا: لغتنامه: افسوس)،
[قدیمی] مکروحیله،
* افسوس خوردن: (مصدر لازم) حسرت خوردن، دریغ خوردن،
فرهنگ معین
[ع.] (شب جم.) افسوس ! دریغ !
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به انگلیسی
Poof
معادل ابجد
267